داستان زیبای مردی که فکر میکرد همسایه اش دزد است!
داستان زیبای مردی که فکر میکرد همسایه اش دزد است!

در فولكلور آلمان ، قصه ای هست كه این چنین بیان می شود :
مردی
 صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده . شك كرد كه همسایه اش آن را 
دزدیده باشد ، برای همین ، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت.
متوجه شد كه 
همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یك دزد راه می رود ، مثل دزدی كه می 
خواهد چیزی را پنهان كند ، پچ پچ می كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم 
گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض كند ، نزد قاضی برود و شكایت كند.
اما
 همین كه وارد خانه شد ، تبرش را پیدا كرد . زنش آن را جابه جا كرده بود. 
مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او 
مثل یك آدم شریف راه می رود ، حرف می زند ، و رفتار می كند!
پائلو کوئیلو
همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم!

منبع:seemorgh.com







